حضرت رقیه...
چون پرکشد سرت به بلندای نیزه ها
افتد رقیه ات به تمنای نیزه ها
بنما نظر به دخترت از قله سنان
ترسیده است از قد وبالای نیزه ها
با پای پر زآبله هر روز می دود
در کوچه های شهر به دنبال نیزه ها
از بس که زل زده به رخت بر فراز نی
گم می شود هر قدمی بین نیزها
با دست اشک خود زبصر پاک می کند
تا می کنی نظر زبلندای نیزه ها
محمد حسن فائمی