تک بیتی ها

 

پدرم گفت اگرخادم این خانه شوی

همه ی زندگی و آخرتت تضمین است

 

یک چیز زنوکری خود فهمیدم

ارباب هوای نوکرش را دارد

 

یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم

ذکر کاشی های باب المجتبی یاقاسم است

 

گر زحمتت افتد که نهی پای به چشمم

بگذار که من سر به کف پات گذارم

 

بی امتحان مرا به غلامی قبول کن

رسوا شود دلم تواگر امتحان کنی

 

من اگر گریه برایت نکنم می میرم

وضع من را به خدا روضه تو سامان داد

 

ذکر زینب بنویسید بروی کفنم

تاکه از آتش عشقش جسدم آب شود...

 

من گرفتار سه تن یوسف گل پیرهنم

خاک نعلین ابالفضل و حسین وحسنم

تک بیتی های حسینی

 از آسمان ترنم باران رسیده است

اشک خدا برای محرم چکیده است...

 

دور تا دورم نشستند و نگاهم میکنند

آنقدرناخن نکش دارم خجالت میکشم

  درظهر عاشورا همه دیدیم بابا

اشک خدا می ریخت ازچشمان زینب 

موی سفید را فلکش رایگان نداد

جسم حسین درکف گودال دیده است 

به روی شانه جبریل منزلت داری

به زیر این همه نیزه چه می کنی آقا؟ 

گرفتم ذکری از استاد عشقم

چو زینب ذکرمن دائم حسین است... 

عزت سرای ماست عزا خانه شما

باگریه بر تو بود عزیز خدا شدیم  

آقا گروه خونی من خاک کربلاست

اصلا به جز شما به کسی خون نمی دهیم  

حضرت علی اکبر(ع)

جسمت به سان زلف پریشان شده علی

ماه رخت به رنگ بیابان شده علی

بگشا دو دیده ات که ببینی خمیده ام

خندد عدو به اشک وبهرنگ پریده ام

رحمی نما به باب غریبت بلند شو

بابا نخواب جان عزیزت بلند شو

کم سو شده دو دیده بهارم خزان شده

برخیز و راه خیمه به بابا نشان بده

دیگر به جان عمه نفس اینچین مزن

بابا بلند شو روی پدر را زمین مزن

از جمع کردن بدنت ناتوان شدم

دیدی چه شد؟مضحکه این وآن شدم

آتش زدی مرا دگرآه حزین مکش

عمه رسید بس است پا بر زمین مکش...

                                                 محمدحسن قائمی

طریقت عاشقی...

در زیر همین آسمان روی همین کره خاکی که ما زندگی میکنیم بسیار بودند کسانی که به راحتی دل از دنیا بریده و دست از جان شستند فقط برای دیدن روی پروردگار.

معشوقی که سالیان سال در پی رضایت او عمر گذرانده بودند وطعم تلخی هجرش خاطرشان را آزرده بود.آنقدر بر جست وجوی راه وصال پای فشردند  تا این که طریق وصل معشوق را در پیش رو  دیدند و لبیک گویان به دیدار حق شتافتند.

خیل عشاق پا در مسیری نهادند که در انتهای آن جز وصل یار نبود اینان نیز مردانه ایسستادند و جان دادند و به انتهای راه رسیدند.واین است طریقت عاشقی.از آن کودک 10-12 ساله گرفته تا آن پیرمرد محاسن سپید همه رفتند و به نظاره روی معشوق نشستند.

 

واکنون مائیم که از کاروان عشق و ایثار جا مانده ایم ودربیراهه روزگار سرگردان میسوزیم درحسرت قدم نهادن بر مسیری که ابتدای آن انتهای عاشقی است مسیری که مردان خدا با استواری برآن قدم نهادند وآن را به انتها رساندند ودر عاشقی الگوی انسان ها قرار گرفتند.

محمد حسن قائمی

انسان های جاوید...

همه می روند اما این چگونه رفتن است که بعضی انسان هارا ماندنی میکند.

در کتاب تاریخ به یاد ماندنی ترین سرفصل هاانسان هایی هستند که رفتنشان با دیگران متفاوت است آنانیکه رفتنشان ضمان ماندن دیگران شد.

رفتند تا بمانیم ...

وما غافل از آنیم که آنان مانده اند و ما می رویم...

بسیار بودند کسانیکه رفتن را به ماندن ترجیح دادند وزیبا رفتنشان را به رخ عالمیان کشیدند آنانکه رفتنشان باشهادت رقم خورد کسانیکه عزتمندانه جان خود را فدا کردند.

حضرت سیدالشهدا(ع)در روز عاشورا با شهادت عزتمندانه خود اهل کفر و ظلم را نه تنها در زمان خود بلکه در طول تاریخ به خاک مذلت کشاند.

وامروزه نیز هستند کسانی که با سر لوحه قرار دادن سالار شهیدان خود را به خیل کربلاییان می رسانند...

 

محمدحسن قائمی